پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
جمعی تابوت پدری را بر دوش می بردند، و کودکی همراه با آن جمع ، نالان و گریان می رفت و در خطاب به تابوت می گفت :آخر ای پدر عزیزم ، تو را به کجا می برند ؟ تو را می خواهند به خاک بسپرند . تو را به خانه ای می برند که تنگ و تاریک است و هیچ چراغی در آن فروزان نمی شود، آنجا خانه ای است نه دری دارد و نه پیکری و نه حصیری در آن است و نه طعام و غذایی . پسرکی فقیر به نام جوحی که با پدرش از آنجا می گذشت و به سخنان آن کودک گوش می داد به پدرش گفت: پدر جان ، مثل اینکه این تابوت را دارند به خانه ما می برند . زیرا خانه ما نیز نه حصیری دارد و نه چراغی و نه طعامی .
عتیقهفروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید كاسهای نفیس و قدیمی دارد كه در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت كاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یك درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممكن است در راه تشنهاش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروختهام. كاسه ام فروشی نیست!
چوپان قصه ما دروغگو نبود او تنها بود از فرط تنهايي فرياد گرگ سر ميداد افسوس كه كسي تنهائيش را حس نكرد وهمه در پي گرگ بودند در اين ميان فقط گرگ بود كه فهميد چوپان تنهاست
دوستان اگر اهل کتابید و کتاب هایی که پیدا کردنشون سخته می تونید از اینجا دریافت کنید اون هم رایگان . شما می تونید با لینک وبلاگ ما یا قرار دادن بنرمون در وبلاگتون هر کتابی که تو لیستمون هست رو تو بخش نطرات در خواست بدید.
کتاب های مذهبی ما شامل :
صحیفه سجادیه ، نهج البلاغه و چهل حدیث از پنج تن آل عبا
برای مشاهده لیست کتاب های ادبی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
1.زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟
2.دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند . هر کدام یک در دارند ولی هیچ کدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد اتاق کاملا تاریک میشود . در یکی از این دو اتاق سه چراغ 110 وات ، 100 وات و 120 وات وجود دارد و در دیگر اتاق سه کلید برق مشابه . ما نمی دانیم کدام کلید ، کلید برق کدام چراغ است ( ترتیب چراغ ها را هم نمی دانیم ) شما معلوم کنید کدام کلید کدام چراغ است ؟ شما باید برای شروع در اتاق کلید ها باشید و از آنجا شروع کنید . اما نکات قابل توجه : شما تنها هستید و از هیچ کس نمی تواند به شما کمک کند و هیچ وسیله برقی یا غیر برقی همراه ندارید . شما میتوانید هر قدر که دوست داشتید کلید ها را روشن و خاموش کنید و نکته مهمتر این است که شما نمیتوانید بیشتر از یک بار وارد اتاق چراغ ها شوید ( اگر وارد اتاق چراغ ها شوید و دوباره خارج شوید در اتاق چراغها کاملا بسته میشود . ) حال جواب را پیدا کنید .
3.سه نفر برای خرید یک ساعت 30000 تومانی نفری 10000 تومان می پردازند . بعد از آنکه ساعت را خریداری می کنند از ساعت فروشی خارج میشوند . ساعت فروش به شاگردش میگوید ساعت 25000 تومان بوده است این 5000 تومان رو ببر و به آنها پس بده . شاگرد پول را میگیرد و راه میافتد و 2000 تومان پول را برای خود بر میدارد وبقیه را به سه نفر باز میگرداند ( نفری 1000تومان ) سوال اینجاست حال هر کدام از آنها 9000 تومان برای ساعت پرداخت کرده اند پس 3ضربدر 9 برابر است با 27 به اضافه 2 هزارتومان شاگرد مساوی است با 29هزار تومان پس 1000 تومان باقیمانده کجاست ؟
من به مدرسه ميرفتم تا در س بخوانم ... تو به مدرسه ميرفتي بهتو گفته بودند بايد دکتر شوي ... او هم به مدرسه ميرفت اما نمي دانست چرا ؟!
من پول تو جيبي ام را هفتگي از پدرمميگرفتم ... تو پول تو جيبينمي گرفتي هميشه پول در خانه ي شما دم دست بود ... او هر روز بعد از مدزسه کنار خيابانآدامس ميفروخت !
معلمگفته بود انشا بنويسيد و موضوع اين بود : علم بهتر است يا ثروت ؟!
من نوشته بودم علم بهتر است مادرم مي گفت با علم ميتوان به ثروت رسيد
شاید شما نتونید دوست پسر و دوست دختر پیدا کنید به هر شرایطی یکی از دوستان ما در یک انجمن طرحی راه اندازی کرده توی ادامه مطلب لینکش و شرایطش رو نوشتم خیلی ساده است.
دوست دارید بدونید نزدیک ترین نقطه زمین به خورشید کجاست؟
تو ایرانه . تو استان بوشهره منم بوشهریم .
نام این کوه باستانی پردیس است و در حومه شهرستان جم از توابع عسلویه استان بوشهر و در نیمههای راه بندر کنگان به فیروز آباد شیراز قرار دارد.
نکات قابل توجهی که در این کوه باستانی وجود دارد:
۱) قله این کوه نزدیکترین نقطه زمین به خورشید است چون بالاترین ارتفاع در نزدیکی خط استواست.
۲) آتشکده باستانیای که در قله کوه قرار دارد، محل تولد و غسل تعمید پدر جمشید جم است.
۳) مغناطیس فوقالعاده قوی کوه در جهان زبانزد است و اگر در فاصله ۵۰ تا۱۰۰ متری کوه یعنی تقریبا انتهاییترین نقطه مشخص آسفالت با ماشین توقف کنی و ترمزدستی را بخوابانید، ماشین بهجای سرپایینی به نرمی به سمت کوه کشیده میشود که البته همین مغناطیس برای رانندگان ناآشنا بسیار دردسر ساز بوده و تاکنون تعداد زیادی از خودروها بی اختیار با کوه تصادف کردهاند........
یه لینک مفید آوردم اون یکی لینک واسه افزایش آمار وب بود اما این واسه کسب درآمده کافی ثبت نام کنید وارد بشید و بنر های سایت رو داخل وبتون بذارید بعدهم با هر کلیک مشاهده کنندگان وبتون به شما پولی تازه هدیه عضویت هم داره . برای ثبت نام در این وب اینجا کلیک کنید.
اگه دوست دارید آمار وبتون افزایش پیدا کنه و ترافیک تو وبتون پیش بیاد میتونید از این لینک استفاده کنید بدون هیچ هزینه ای
البته اگه دوست داشتید میتونید بازدید بخرید. من خودم توی این وب عضوم یه نگاه به آمار گیر وبم کنید میفهمید
فقط کافییه به صورت رایگان ثبت نام کنید بعدهم وب خود را به لیست سایت های خود اضافه کنید و منتظر باشید تا مدیران وبتون رو تایید کنه. حداکثر توی 24 تا 48 ساعت تایید میشه وقتی دیدید که زیر قسمت وضعیت گزینه Enabled
اومده شما بازدن دکمه بازدید اوتوماتیک آمار وبتون بالا میره . توجه داشته باشید که صفحه ای که باز میشه رو ببندید . این صفحه باید باز باشه تا آمار وبتون بالا بره . با بسته شدن صفحه افزایش آمار قطع میشه.
توجه داشته باشید که بازدید ها کاملا واقعی است و وب شما جلوی چشم هزاران وب مستر و افرادی مانند خود باز می شود
نکته 1 . وب شما نباید پیام وروود و خروج داشته باشد.
نکته 2 . وب هایی که دارای متون مستحجن و غیر اخلاقی و ضد جمهوری اسلامی هستند پذیرفته نمی شوند.
کمند امیرسلیمانی
کمند امیرسلیمانی فرزند سعید امیرسلیمانی (کارگردان و بازیگر تاتر) و خواهر سپند امیرسلیمانی (بازیگر) است. او فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تاتر از دانشگاه آزاد اسلامی در سال ١٣٧٦ می باشد. وی فعالیت در تاتر را با بازی در نمایش "سنجاب ها" در سال ١٣٥٩ و فعالیت در تلویزیون را از سال ١٣٦٠ آغاز کرد.
در نوجوانی با بازی در فیلم "ترنج" (١٣٦٥) به سینما آمد. اما در تلویزیون و با بازی در نقش "آذر" در مجموعه "پدرسالار" بود که به شهرت رسید. با هنرنمایی اش بازی در مجموعه "همسایه ها" بسیار مورد توجه واقع شد و در سینما هم موفق بود. او برای بازی قابل قبول و متفاوتش در فیلم "قرمز" در هفدهمین جشنواره فیلم فجر مود تقدیر قرار گرفت.
زندگی شخصی
کمند امیر سلیمانی همسر ورقا عامری و حاصل این ازدواج یک پسر به اسم ایلیا می باشد. کمند امیرسلیمانی مدتی است که کم کار شده است و کمتر در فیلم های سینمایی و سریال ها دیده می شود. این بازیگر محبوب مدتی است که همراه با همسرش و پسر کوچکش در دبی سکونت دارند. ورقا عامری در رشته عکاسی تحصیل کرده است و به همین دلیل برای انجام کار عکاسی به دبی رفته است. البته این دو زوج هنرمند دو استودیو در تهران دارند که مدیر یکی از آنها کمند امیرسلیمانی میباشد
مشاهده عکس های بیشتر در اندازه بزرگ توی ادامه مطلب